الله لا اله الا هوالحی القیوم
دینی ، داستان ء عکس دینی ء شعر و...
یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 23:19 ::  نويسنده : الهام انصاری

پیامبر صلی ا... علیه و آله و سلم فرمود : با یکدیگر ملاقات کنید و به گفتگوی حدیث بپردازید ، زیرا حدیث دلها را صیقل میدهد . دلها زنگار می گیرد ، مانند شمشیر و صیقل آن حدیث است.  اصول کافی جلد 1 صفحه 50 حدیث 8

احادیث برگزیده از اهل بیت (ع)
از رسول خدا (ص) روایت شده که حواریان به حضرت عیسی (ع) گفتند با چه کسانی بنشینیم ( به چه کسانی هم نشینی و رفاقت داشته باشیم ) عیسی (ع) فرمود : با کسانی که دیدارشان شما را به یاد خدا بیاندازد ، و گفتارشان به علم شما بیفزاید و کردار و رفتارشان شما را به آخرت راغب کند.  دارالسلام نوری جلد 3 صفحه 95
امام رضا (ع) فرمودند : حواریون را حواری نامیدند چون خود پاک بودند و دیگران را هم به پند و تذکر از چرک گناه پاک کردند.  دارالسلام نوری جلد 3 صفحه 332
رسول خدا (ص) فرمودند : بشتابید به بُستانهای بهشت ، گفتند یا رسول الله (ص) بُستانهای بهشت کدامند ؟ فرمود : حلقه های ذکر. ( مقصود مجالسی است که به قانون شرع ، ذکر خدا میشود و بیان سخنان و فضائل اهل بیت (ع) و مجالس موعظه و نصیحت و نه مجالس بدعت و معصیت خدا که مایه غفلت باشند )  دارالسلام نوری جلد 3 صفحه 95
رسول خدا (ص) فرمودند : هرکه اهل بیت من ( عترتم ) را دوست ندارد ، برای یکی از سه خصلت است یا منافق است یا زنازاده یا تخم غیر حال پاکی مادر ( تخم حیض) .   دارالسلام نوری جلد 3 صفحه 147
امام علی (ع) فرمودند : اطمینان به هرکس پیش از آزمودن ( امتحان کردنش ) از کمی خِرد است.  دارالسلام نوری جلد 3 صفحه 277
مولا علی (ع) فرمودند : نصیحت دوستی آورد ، مومن غریزه اش اندرز دادن است ، بهترین برادرانت اندرز دهنده ترین آنهاست ، دوستی کسی که اندرز ندهد ، پاک نیست.  دارالسلام نوری جلد 3 صفحه 330
مولا علی (ع) فرمودند : بهترین برادرانت کسانی هستند که صادقانه اندرزت دهند.  دارالسلام نوری جلد 3 صفحه 334
امام صادق (ع) در هنگام مرگ به همه خویشان خود فرمود : شفاعت ما نرسد به کسی که نماز را سبک شمارد.  دارالسلام نوری جلد 3 صفحه 338
حضرت محمد (ص) فرمودند : مسلمان هدیه ای به برادرش ندهد ، بهتر از کلمه حکمتی که به هدایتش افزاید یا از هلاکتش رهاند ، و حضرت فرمود : چه خوب عطائی ، و چه خوب هدیه ای است پند.  دارالسلام نوری جلد 3 صفحه 339
امام صادق (ع) فرمودند : بهترین دارایی اعتماد به خدا است و نا امیدی از آنچه در دست مردم است.  دارالسلام نوری جلد 3 صفحه 340
امام صادق (ع) فرمودند : شکر نعمت اجتناب از گناهان و محرمات است.  دارالسلام نوری جلد 4 صفحه 97
    حضرت باقر (ع) فرمودند : خداوند متعال مردی صحرا نشین را به جهت دو کلمه آمرزید.گفتند : آن دو کلمه کدام است ؟ (( خدایا اگر مرا عذاب کنی من سزاوار آن هستم و اگر مرا بیامرزی تو سزاوار آن هستی )) و خدا او را با این دو کلمه آمرزید.  امالی شیخ طوسی جلد 2 صفحه 117 حدیث 978
محمد بن مسلم از حضرت صادق به نقل از پدرشان از جدشان از حضرت حسین (ع) به نقل از علی (ع) روایت کرده که رسول خدا (ص) فرمودند : نگاه به عالم عبادت است ، نگاه به پیشوای عادل عبادت است ، نگاه مهربانه و دلسوزانه به پدر و مادر عبادت است ، و نگاه به برادری که او را در راه خدا دوست میدارید عبادت است.   امالی شیخ طوسی جلد 2 صفحه 157 حدیث 1015
رسول خدا (ص) فرمودند : هرگاه کسی به خواستگاری { دخترتان } آمد که از دین و امانتداری او خرسند بودید به او زن بدهید که اگر ندهید در زمین آشوب و تباهی  گسترده پدید می آید.   امالی شیخ طوسی جلد 2 صفحه 301 حدیث 1140
حمزه بن حُمران از حضرت صادق (ع) به نقل از پدرانش (ع) روایت کرده که رسول خدا فرمودند : جوینده علم در میان نادانان همچون زنده در میان مردگان است.   امالی شیخ طوسی جلد 2 صفحه 429 حدیث 1191
ابو محمد عبدالله بن محمد بن یاسین از حضرت هادی به نقل از پدرانش روایت کرده که رسول خدا (ص) فرمودند : مردم { به هنگام مرگ } دو دسته اند : دسته ای راحت میکنند و دسته ای راحت میشوند.مومن از دنیا و زحمت آن راحت میشود و به رحمت و پاداش بزرگ خداوند میرسد و اما کسی که راحت میکند ، گنه کار است که مردم و درختان و چهارپایان از او رهایی می یابند و به آنچه از پیش فرستاده ، می رسد.   امالی شیخ طوسی جلد 2 صفحه 417 حدیث 1182
رسول خدا (ص) فرمودند : بر این مردم زمانی می رسد که در آن قلب مومن در سینه اش آب میشود چنان که سُرب در آتش آب میشود ، که او در دین مردم آفت و بدعت می بیند و نمی تواند در آن تغییری دهد.   امالی شیخ طوسی جلد 2 صفحه 299 حدیث 1136
هشام از امام صادق (ع) نقل کرد که آنحضرت فرمود : دعا همچنان بر آسمان مخفی است { و بالا نمی رود } تا اینکه بر محمد (ص) و آل محمد (ع) صلوات فرستاده شود.   امالی شیخ طوسی جلد 2 صفحه 627 حدیث 1379
علی (ع) فرمود : از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمودند : من دخترم را فاطمه نامیدم ؛ چرا که او و آنکس از فرزندانش که با اعتقاد به وحدانیت خدا و باور به آنچه من آورده ام خدا را دیدار کند از آتش باز داشته شده اند.   امالی شیخ طوسی جلد 2 صفحه 415 حدیث 1179
یعقوب بن سِکیت نحوی گفت : از حضرت هادی (ع) پرسیدم : چرا قرآن با وجود گذشت زمان و خوانده شدن فراوان ، جز بر تازگی آن افزوده نمیشود ؟ حضرت فرمودند : زیرا خداوند متعال آن را برای یک دوره و یک مردم قرار نداده است ، قرآن در هر زمان جدید و نزد هر مردمی تا روز قیامت تازه است.   امالی شیخ طوسی جلد 2 صفحه 437 حدیث 1203
فضایل اهل بیت (ع)
رسول خدا (ص) فرمودند : هرکس دوست دارد که چون من زندگانی کند و چون من بمیرد و به بهشتی که خداوند به من وعده داده ، درآید باید پس از من ولایت علی (ع) را بپذیرد ، زیرا او شما را از هدایت بیرون نمی برد و به سوی هلاکت نمی کشاند.   امالی شیخ طوسی جلد 2 صفحه 243 حدیث 1079
علی (ع) فرمود : پیغمبر (ص) به من عهد کرد که دوست ندارد تو را جز مومن و دشمن ندارد جز منافق.  دارالسلام نوری جلد 3 صفحه 147
امام کاظم و امام صادق (ع) فرمودند :  دوستی ما اهل بیت (ع) ایمان است و دشمنی و بغض با ما ، کفر است.  دارالسلام نوری جلد 3 صفحه 152
رسول خدا (ص) فرمودند : حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند.   امالی شیخ طوسی جلد 1 صفحه 693 حدیث 634
رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمود : ای علی ! تو در دنیا و آخرت سروری ، هرکس تو را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هرکس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است و هرکس تو را دشمن بدارد ، مرا دشمن داشته است و هرکس مرا دشمن بدارد ، خدا را دشمن داشته است.  امالی شیخ طوسی جلد 1 صفحه 687 حدیث 624
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : سوگند به آنکس که جانم در دست اوست به تحقیق این { علی } و شیعیان او هستند که در روز قیامت کامیاب و رستگار خواهند بود.  الدرالمنثور جلال الدین سیوطی در تفسیر آیه 7 سوره مبارکه بینه
رسول خدا (ص) فرمود : خداوند در روز قیامت به من و علی بن ابیطالب میفرماید : هرکس که شما را دوست داشت در بهشت و هرکس که شما را دشمن داشت در دوزخ داخل سازید و آن معنی سخن خداوند است که میفرماید : ( ناسپاسان لجوج را به جهنم دراندازید ) ( سوره ق آیه 24 ).  امالی شیخ طوسی جلد 1 صفحه 641 حدیث 563
کلینی از ابوبصیر روایت کرده است که روزی به خدمت حضرت صادق (ع) رفتم ، حضرت فرمود : رسول خدا (ص) به حضرت امیرالمومنین (ع) هزار باب از علم تعلیم فرمود که از هر بابی هزار باب گشوده میشد.  عین الحیوة صفحه 112
رسول خدا (ص) فرمودند : پروردگارم مرا به معراج برد و درباره علی (ع) سه جمله وحی فرمود : همانا علی (ع) پیشوای پرهیزکاران و سرور مومنان و سالار مردان شریف و رو سفیدان است.  خصال شیخ صدوق جلد 1 صفحه 130
حضرت محمد (ص) فرمودند : مَثَل اهل بیت من در میان شما چون کشتی نوح است ، هرکس برآن سوار شد نجات یافت و هرکس تخلف کرد ( سوار نشد ) غرق شد.  کمال الدین و تمام النعمة جلد 1 صفحه 350
سخنان شهید آیت ا... دستغیب (ره)
خداوندا از امتحانات سخت به تو پناه می بریم
امتحان یعنی آشکار شدن استعدادها ، تا سعادتها و شقاوتها ظاهر شود جهنمی و بهشتی شدن معلوم گردد ، تمام اینها در آیات کثیره از قرآن مجید ذکر شده است لذا امیرالمومنین (ع) در یکی از خطبه هایش میفرماید : کسی نگوید خدایا مرا امتحان نکن چون سنت قطعی الهی است که باید امتحان کند ، بلکه بگوید خدایا ما از امتحانات سختی که در آن درمی مانیم به تو پناهنده می شویم.   فرازهایی از خطبه های نماز جمعه صفحه 100

کاری کن که فردا بتوانی آنرا بخوانی
جمله ای از حضرت امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه است که میفرماید : ( کاری که میخواهی بکنی ، حرفی که میخواهی بزنی چنان باشد که فردا بتوانی آنرا بخوانی ) آیا میتوانی فردا بخوانی که در فلان روز فحش دادم ، در فلان روز فلان کار زشت را کردم ؟ پس اگر نمی توانی چرا از هم اکنون در فکر نیستی ؟
یکی از صالحین به فرزند خود گفت من از تو خواسته ای دارم ، پسر گفت هرچه بفرمایید اطاعت میکنم ، پدر گفت شب که به منزل می آیی هرچه از هنگام خارج شدن از منزل گفته و هر کاری که کرده ای برای من بیان کن ، پسر قبول کرد ، شب که آمد شروع به گفتن کرد تا رسید به حرفهای زشتی که زده بود و کارهای ناروایی که انجام داده بود ، از پدر خجالت کشید که بگوید ؛ دست پدر را بوسید و گریه کرد و گفت ای پدر از این خواسته خود بگذر و به غیر آن هرآنچه بفرمایی اطاعت میکنم زیرا از تو خجالت میکشم ، پدر فرمود : ای پسر من بنده ضعیف و عاجزم از من خجالت می کشی ولی فردا در محضر خدای جهانیان چه خواهی کرد ، این موعظه سبب توبه پسر از گناهان گردید.  حقایقی از قرآن صفحه 22

اگر فردا زنده باشم رزقش میرسد
جناب ابوذر (رض) را شنیده اید معاویه دویست اشرفی برایش فرستاد بلکه بتواند او را از طرفداری علی (ع) برگرداند.ابوذر (رض) اشاره به ظرفی کرد و فرمود تا در این ظرف موجود است من بی نیازم.نگاه کردند در ظرف و دیدند دو قرص نان در آن است ، ابوذر (رض) فرمود : یکی برای افطار و دیگری برای سحری من کافیست ، اگر فردا هم جزء عمرم باشد خدا میرساند.فردایی که مشکوک است معلوم نیست جزء عمرم باشد چرا غصه اش را بخورم ؟ همانکس که تا امروز مرا اداره کرد ( مرا روزی دارد ) ، بقیه عمرم را نیز اداره میفرماید ( روزی بقیه عمرم را نیز میرساند ). باید یقین کنی که جز به خدا به هیچ کس و هیچ چیز احتیاجی نداری ( سوره فاطر آیه 15 : ای مردم شما محتاجید به سوی خدا و خدا بی نیاز است از هرکس و هرچیز و خدا ستوده است ) ما سوی الله همه مخلوقند ، صاحبان مقام هم همه محتاج به خدایند تا خدا چه خواهد.اگر بنا باشد با واسطه یا بی واسطه تو را نجات می دهد.   نفس مطمئنه صفحه 125
مومن موحد در قعر چاه گرفتار شده
داستان آن مرد خدا را شنیده اید یا نه ؟ شب تاریکی در بیابان می رود به قعر چاهی می افتد.در آن ته چاه گرفتار شده که ناگهان بعضی از رهگذرها برای اینکه کسی به چاه نیفتد ، سنگ بزرگی هم روی چاه میگذارند و دهانه چاه را می بندند. اما این شخص در آن قعر چاه امیدش به خداست ، باورش هست اگر عمرش باقی باشد و اجلش نرسیده باشد خدا او را نجات می دهد. ناگهان دید از بالای سرش خاک می ریزد ، نگاه کرد چیزی مانند دُم جانوری به پایین آویزان است ، دستش را به آن گرفت و بالا آمد. خدا باید تو را از چاه نجات دهد به هر وسیله ای که خواست تو را بیرون می آورد و اگر نخواهد ، با هر وسیله ای هم باشد نخواهد شد.  نفس مطمئنه صفحه 126

 

یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 23:18 ::  نويسنده : الهام انصاری

در روزگاران قديم، پادشاهى بود كه وزير مدبّرى داشت. آن وزير نسبت به پادشاه بسيار

وفادار و سرسپرده بود، به طورى كه پادشاه هرگز از خدمات و توصيه و راهنمايى‏اش

بى‏نياز نبود و در هيچ راهى بدون همراهى وزيرش قدم نمى‏گذاشت. روزى در حالى كه

سلطان ميوه‏اى را به دو قسمت تقسيم مى‏نمود، تصادفاً انگشتش را بريد. همان‏طور كه

دست سلطان را مداوا مى‏نمودند، او از وزيرش سؤال كرد كه چگونه اين اتّفاق براى او

افتاد و اضافه كرد كه: ''من بسيار مراقب بودم، امّا به نظر مى‏رسد كه چاقو به طور

خود به خود در دستم لغزيد.'' وزير با كمال ملايمت گفت: ''راجا، نگران نباشيد.

مسلّماً خيرى در اين رويداد نهفته است.'' پادشاه خشمناك شد: ''اين ديگر چه فلسفه‏اى

است؟ انگشتم بريده شده و خون از آن جارى است و تو در آنجا به آرامى ايستاده‏اى و

مى‏گويى كه خيرى در آن است. اگر من صرفاً همين قدر براى تو اهمّيت دارم، ديگر

نمى‏خواهم كه در كنارم باشى.'' پادشاه نگهبانانش را صدا كرد و دستور داد تا وزير را

به زندان بيندازند. وزير خود را در كمال آرامش تسليم كرد و هنگامى كه او را به

زندان مى‏بردند با لحنى ساده گفت: ''بله، در اين هم (يعنى به زندان فرستادن من)

خيرى وجود دارد.'' چند روز بعد شاه تصميم گرفت به شكار برود. شاه با گروه بزرگى از

همراهان به اعماق جنگل رفتند. ناگهان او شروع به تعقيب گوزن زيبايى كرد و چون داراى

سريع‏ترين اسب بود، در اندك زمانى ديگران را با فاصله زيادى پشت سر گذاشت. با اين

وجود گوزن همچنان فرار مى‏كرد تا هنگامى كه پادشاه متوجّه شد كه از همراهانش بسيار

دور افتاده است. دير هنگام بود و او به عمق جنگل رفته و راهش را گم كرده بود.

خوشبختانه آن راجا از قبل تجربه ماجراهاى زيادى را داشت و از اين رو آرامش خود را

از دست نداد. او بسيار خسته و تشنه بود. در همان نزديكى درخت سبز بزرگى بود كه نهر

كوچكى از كنارش مى‏گذشت. او با آن آب رفع عطش كرده، سپس به آن درخت تكيه داد و به

خواب فرو رفت. پس از مدّت كوتاهى، پادشاه با صداى خش خشى از خواب بيدار شد. آهسته

چشمانش را باز كرد و از ديدن صحنه‏اى كه در مقابل چشمش قرار داشت، گويى از شدّت ترس

منجمد شد. شير بزرگى در كنار او ايستاده و بدن او را بو مى‏كرد. او نمى‏دانست چه

كار كند. بدون حركت مانده و شير را نظاره مى‏نمود. در حالى كه شير يكى از دستان شاه

را بو مى‏كرد ناگهان غرّشى كرد و گريزان از محل دور شد. پادشاه از خوش‏اقبالى خود

مات و مبهوت مانده بود. او فوراً برخاست و به سوى همراهانش كه تازه او را پيدا كرده

بودند، فرياد كشيد و به آنها گفت: ''گوش كنيد، در حالى كه خواب بودم شيرى به سراغم

آمده بود. شير بسيار بزرگ و درنده‏اى بود كه آماده خوردن من بود. امّا نمى‏دانم چه

روى داد كه ناگهان شير از محل دور شد.'' آنها خوشحالى خود را از سلامتى شاه ابراز

كردند، امّا هيچ يك نتوانستند دليل گريختن شير از محل را كشف كرده و توجيه كنند.

وقتى به قصر بازگشتند، پادشاه دستور داد تا وزيرش را از زندان به نزد او بياورند.

شاه جزئيات داستان را براى او تعريف كرد. وزير به سادگى گفت: ''در هر كار، خيرى

وجود دارد ماهاراجا.'' شاه پرسيد: ''منظورت چيست كه در آن خيرى وجود دارد؟ اگر راست

مى‏گويى دليل اينكه چرا شير بدون صدمه رساندن به من محل را ترك نمود بيان كن.''

وزير گفت: ''ماهاراجا، شير سلطان حيوانات است، همان‏طور كه شما پادشاه مردم هستيد،

وقتى كه كسى ميوه‏اى را به شما تقديم مى‏كند مى‏بايست ميوه پاك و سالمى باشد.

لحظه‏اى كه مشام آن شير بوى ناخوش زخم را از انگشت بريده شما احساس كرد، فهميد كه

شما به طور كامل سالم و تندرست نيستيد و او به عنوان سلطان حيوانات تمايل نداشت از

جاندارى تغذيه كند كه جسمش ناسالم و آلوده است. بنابراين، اى راجا، مى‏بينيد كه

همان انگشت بريده و چركين شما زندگى‏تان را نجات داد. حال مى‏توانيد به خوبى به اين

امر پى ببريد كه در هر كار، خيرى وجود دارد. و امّا در مورد زندانى شدن من كه گفتم

در آن هم خيرى نهفته است: همان طورى كه مى‏دانيد ما هرگز از همديگر جدا نمى‏شديم و

اگر اين اتّفاق نمى‏افتاد، من در شكار نيز همراه شما مى‏آمدم و در جنگل سايه به

سايه شما حركت مى‏كردم. زمانى كه آن شير فرا مى‏رسيد، ما هر دو در زير آن درخت در

خواب بوديم، هر چند كه شير به سبب زخم انگشت شما و بوى نامطبوع جراحت از دريدن شما

صرف‏نظر مى‏كرد ولى مرا حتماً تكّه تكّه كرده و مى‏بلعيد. امّا وقتى شما مرا به

زندان انداختيد، درواقع زندگى من هم نجات پيدا كرد و اين همان خير نهفته در اين كار

بود.''

اغلب، ديدن مصلحت‏ها به هنگام وقوع مصيبت، كار ساده‏اى نيست. به هر حال خوب است به

هنگام ابتلا به درد و رنج و گرفتارى، داستان اين شاه و وزير را به ياد بياوريد. و

بدانيد كه اى بسا دردى كه بدان دچار آمده‏ايد خيرى در آينده نزديك برايتان داشته

باشد و به نتيجه مثبت آن گرفتارى، اعتقاد داشته باشيد. در اين موارد مى‏توانيد به

خودتان بگوييد: ''حتماً در آن خيرى هست.'' به نوعى هم، مانند مانترا عمل مى‏كند،

مى‏توانيد دائماً آن را تكرار هم بكنيد و به خودتان در مقابله با مشكلات شهامت

بيشترى ببخشيد

یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 23:17 ::  نويسنده : الهام انصاری

 

دو نفر بودند و هر دو در پي حقيقت ، اما براي يافتن حقيقت يكي شتاب را برگزيد و
ديگري شكيبايي. اولي گفت: آدميزاد در شتاب آفريده شده، پس بايد در جست وجوي حقيقت
دويد. آنگاه دويد و فرياد برآورد: من شكارچي ام، حقيقت شكار من است. او راست مي
گفت، زيرا حقيقت، غزال تيز پايي بود كه از چشم ها مي گريخت.
اما هر گاه كه او از شكار حقيقت باز مي گشت، دست هايش به خون آغشته بود. شتاب او
تير بود. هميشه او پيش از آن كه چشم در چشم غزال حقيقت بدوزد، او را كشته بود. خانه
باورش مزين به سر غزالان مرده بود. اما حقيقت، غزالي است كه نفس مي كشد. اين چيزي
بود كه او نمي دانست.
ديگري نيز در پي صيد حقيقت بود.اما تير و كمان شتاب را به كناري گذاشت و گفت:
خداوند آدميان را به شكيبايي فراخوانده است. پس من دانه اي مي كارم تا صبوري را
بياموزم و دانه اي كاشت، سال ها آبش داد و نورش داد و عشقش داد. زمان گذشت و هر
دانه، دانه اي آفريد. زمان گذشت و هزار دانه، هزاران دانه آفريد. زمان گذشت و
شكيبايي سبزه زار شد. و غزالان حقيقت خود به سبزه زار او آمدند. بي بند و بي تير و
بي كمان.
و آن روز، آن مرد، مردي كه عمري به شتاب و شكار زيسته بود، معني دانه و كاشتن و
صبوري را فهميد. پس با دستهاي خوني اش دانه اي در خاك كاشت.
یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 23:17 ::  نويسنده : الهام انصاری

 

او دزدى ماهر بود و با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشكیل داده بودند. روزى با هم
نشسته بودند و گپ مى زدند.
 
در حین صحبتهاشان گفتند: چرا ما همیشه با فقرا و آدمهایى معمولى سر و كار داریم و
قوت لایموت آنها را از چنگشان بیرون مى آوریم؟! بیائید این بار خود را به خزانه
سلطان بزنیم كه تا آخر عمر برایمان بس باشد.
 
البته دسترسى به خزانه سلطان هم كار آسانى نبود. آنها تمامى راهها و احتمالات ممكن
را بررسى كردند، این كار مدتى فكر و ذكر آنها را مشغول كرده بود، تا سرانجام بهترین
راه ممكن را پیدا كردند و خود را به خزانه رسانیدند.
 
خزانه مملو از پول و جواهرات قیمتى و ... بود. آنها تا مى توانستند از انواع و
اقسام طلاجات و عتیقه جات در كوله بار خود گذاشتند تا ببرند. در این هنگام چشم سر
كرده باند به شى ء درخشنده و سفیدى افتاد، گمان كرد گوهر شب چراغ است، نزدیكش رفت
آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد، معلوم شد نمك است!
 
بسیار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پیشانى زد بطورى كه رفقایش
متوجه او شدند و خیال كردند اتفاقى پیش آمد یا نگهبانان خزانه با خبر شدند. خیلى
زود خودشان را به او رسانیدند و گفتند: چه شد؟ چه حادثه اى اتفاق افتاد؟ او كه آثار
خشم و ناراحتى در چهره اش پیدا بود گفت : افسوس كه تمام زحمتهاى چندین روزه ما به
هدر رفت و ما نمك گیر سلطان شدیم، من ندانسته نمكش را چشیدم، دیگر نمى شود مال و
دارایى پادشاه را برد، از مردانگى و مروت به دور است كه ما نمك كسى را بخوریم و
نمكدان او را هم بشكنیم و ...
آنها در آن دل سكوت سهمگین شب، بدون این كه كسى بویى ببرد دست خالى به خانه هاشان
باز گشتند. صبح كه شد و چشم نگهبانان به درهاى باز خزانه افتاد تازه متوجه شدند كه
شب خبرهایى بوده است، سراسیمه خود را به جواهرات سلطنتى رسانیدند، دیدند سر جایشان
نیستند، اما در آنجا بسته هایى به چشم مى خورد، آنها را كه باز كردند دیدند جواهرات
در میان بسته ها مى باشد، بررسى دقیق كه كردند دیدند كه دزد خزانه را نبرده است و
گرنه الآن خدا مى داند سلطان با ما چه مى كرد و ...
 
بالاخره خبر به گوش سلطان رسید و خود او آمد و از نزدیك صحنه را مشاهده كرد، آنقدر
این كار برایش عجیب و شگفت آور بود كه انگشتش را به دندان گرفته و با خود مى گفت :
عجب ! این چگونه دزدى است ؟ براى دزدى آمده و با آنكه مى توانسته همه چیز را ببرد
ولى چیزى نبرده است ؟ آخر مگر مى شود؟ چرا؟... ولى هر جور كه شده باید ریشه یابى
كنم و ته و توى قضیه را در آورم ...
 
در همان روز اعلام كرد: هر كس شب گذشته به خزانه آمده در امان است او مى تواند نزد
من بیاید، من بسیار مایلم از نزدیك او را ببینم و بشناسم.
 
این اعلامیه سلطان به گوش سركرده دزدها رسید، دوستانش را جمع كرد و به آنها گفت :
سلطان به ما امان داده است، برویم پیش او تا ببینیم چه مى گوید. آنها نزد سلطان
آمده و خود را معرفى كردند، سلطان كه باور نمى كرد دوباره با تعجب پرسید: این كار
تو بوده ؟ گفت : آرى.
 
سلطان پرسید: چرا آمدى دزدى و با این كه مى توانستى همه چیز را ببرى ولى چیزى را
نبردى؟
گفت : چون نمك شما را چشیدم و نمك گیر شدم و بعد جریان را مفصل براى سلطان گفت ...
 
سلطان به قدرى عاشق و شیفته كرم و بزرگوارى او شد كه گفت : حیف است جاى انسان نمك
شناسى مثل تو، جاى دیگرى باشد، تو باید در دستگاه حكومت من كار مهمى را بر عهده
بگیرى، و حكم خزانه دارى را براى او صادر كرد.
 
آرى او یعقوب لیث صفاری بود و پس از چند سالى حكمرانى در مسند خود سلسله صفاریان را
تاسیس نمود. یعقوب لیث صفاری سردار بزرگ و نخستین شهریار ایرانی (پس از اسلام) قرون
متوالی است که در آرامگاهش واقع در روستای شاه‌آباد واقع در 10 کیلومتری دزفول بطرف
شوشتر آرمیده است. گفتنی است در کنار این آرامگاه بازمانده‌های شهر گندی شاپور نیز
دیده می‌شود.
یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 23:14 ::  نويسنده : الهام انصاری

نقل شده كه فرمود: خداوند چون حضرت آدم را آفريد، به سمت راست عرش نگريست ، در هاله اى از نور پنج شبح را ديد كه در ركوع و سجودند. پرسيد: خدايا پيش از من نيز كسى را از گل آفريده اى ؟خداوند فرمود: نه . پرسيد: پس اين پنج شبحى كه به هيئت و چهره منند، كيانند؟ خداوند فرمود: پنج نفر از فرزندان تو هستند، اگر آنان نبودند، تو را نمى آفريدم . نامشان را از نامهاى خودم مشتق ساخته ام . اگر نبودند، بهشت و دوزخ و عرش و كرسى و آسمان و زمين و فرشتگان و جن و انس را نمى آفريدم ... اينان برگزيدگان منند. من به خاطر و به وسيله اينها ديگران را نجات مى بخشم و (به خاطر دشمنى با اينان ) هلاك مى سازم . هرگاه حاجتى به من داشتى به اينان توسل بجوى . آن گاه پيامبر فرمود: ما كشتى نجاتيم ، هركس در اين كشتى آويزد، نجات يابد و هر كه جا بماند، هلاك مى شود. هركس به درگاه خدا نيازى دارد، پس به وسيله ما اهل بيت از خدا بخواهد

یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 23:13 ::  نويسنده : الهام انصاری
(حدیث107) امام حسین علیه السلام فرمودند:
من دلائل العالم إنتقادة لحدیثه و علمه بحقائق فنون النظر.
از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است .
(بحارالانوار،ج78،ص119)

 



ادامه مطلب ...
یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, :: 23:13 ::  نويسنده : الهام انصاری

 

(حدیث96) امام علی علیه السلام فرمودند:
العلم وراثه کریمه ، و الاداب حلل مجدده ، و الفکرمرآه صافیه
علم میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینتی است و فکر آئینه ای است صاف
(نهج البلاغه)
(حدیث97) امام محمدباقر علیه السلام فرمودند:
من ترک الجماعة رغبة عنها و عن جماعة المسلمین من غیر علة فلا صلاة له
کسی که از روی بی میلی ،بدون عذر و علت نمازجماعت را که اجتماع مسلمانان است ترک کند، نمازی برای او نیست.
(امالی شیخ صدوق،ص290)
(حدیث98) امام علی علیه السلام فرمودند:
من صلی رکعتین یعلم مایقول فیهما انصرف و لیس بینه و بین الله - عز وجل - ذنب
هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود، درحالی که میان او و میان خدای عز و جل گناهی نیست.
(اصول وافی،ج2،ص100)
(حدیث99) امام حسین علیه السلام فرمودند:
من اَحبك نهاك و من اَبغضك اَغراك.
كسی كه تو را دوست دارد، از تو انتقاد می كند و كسی كه با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می كند
(بحار الانوار،ج75،ص128)
(حدیث100) امام علی علیه السلام فرمودند:
اَكبَرُ العَیبِ اَنْ تَعیبَ ما فیكِ مِثْلُهُ.
بزركترین عیب آن است كه آنچه را كه مانند آن در خود توست عیب بشماری.
(جهاد النفس)
 ===============================================================
(حدیث101) امام جواد علیه السلام فرمودند:
اِیاك و مصاحبة الشریر ، فاِنه كالسیف المسلول یحسن منظره و یقبح اَثره
از همراهی و رفاقت با آدم شرور بپرهیز ،زیرا كه او مانند شمشیر برهنه است كه ظاهرش نیكو و اثرش زشت است.
(مسندالامام الجواد،ص243)
(حدیث102) امام صادق علیه السلام فرمودند:
لا ینال شفاعتنا من استخف بالصلاة
هركس نماز را سبك بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت
(فروع كافی،ج3،ص270)
(حدیث103) امام محمدباقر علیه السلام فرمودند:
عالم ینتفع بعلمه افضل من سبعین الف عابد
دانشمندی كه از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
(بحارالانوار،ج75 ،ص173)
(حدیث104) امام محمدباقر علیه السلام فرمودند:
قولوا للناس احسن ما تحبون ان یقال لكم
بهترین چیزی را كه دوست دارید درباره شما بگویند ، درباره مردم بگویید.
(بحارالانوار،ج65،ص152)
(حدیث105) امام محمدباقر علیه السلام فرمودند:
لا یسلم احد من الذنوب حتی یخزن لسانه
هیچ كس از گناهان سالم نمی ماند ، مگر اینكه زبانش را نگه دارد.
(بحارالانوار،ج75،ص178)
(حدیث106) امام محمدباقر علیه السلام فرمودند:
ان اعجل الطاعه ثوابا لصله الرحم
نزدیكترین و سریعترین طاعت در ثواب ، پیوند با خویشان است.
(تحف العقول،ص303)
(حدیث107) امام حسین علیه السلام فرمودند:
من دلائل العالم إنتقادة لحدیثه و علمه بحقائق فنون النظر.
از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است .
(بحارالانوار،ج78،ص119)
(حدیث108) امام حسین علیه السلام فرمودند:
من دلائل العالم إنتقادة لحدیثه و علمه بحقائق فنون النظر.
از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است .
(بحارالانوار،ج78،ص119)
(حدیث109) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
آیة المنافق ثلاث : اذا حدث كذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان .
نشان منافق سه چیز است : 1 - سخن به دروغ بگوید . 2 - از وعده تخلف كند .3 - در امانت خیانت نماید .
www.zibaweb.com(صحیح مسلم،كتاب الایمان،ح 89)
(حدیث110) امام صادق علیه السلام فرمودند:
انَّ العَملَ القَلیل الدّائم غلی الیقینِ اَفْضَلُ عِنداللهِ منَ العَمَلِ الكثیر علی غَیرِ یقین
عمل اندك و بادوام كه بر پایه یقین باشد و در نزد خداوند از عمل زیاد كه بدون یقین باشد برتر است.
(جهاد النفس،‌ص62)
(حدیث111) امام رضا علیه السلام فرمودند:
انَّ یوم الغدیر فی السَماءِ اشهرُ منه فی الارض
روز غدیر در آسمان مشهورتر از زمین است.
(مصباح المجتهد،ص 737)
(حدیث112) امام صادق علیه السلام فرمودند:
ثَلاث مـَن كـُن فیه كـان سَیـدا: كَظمُ الغیظ وَالعَفـوُ عَن المَسیىء والصِّله بِـالنَفـسِ وَالمـال.
سه چیز است كه در هـر كه بـاشـد آقـا و سـرور است: خشـم فـرو خـوردن ،گذشت از بدكـردار، كمك و صله رحـم بـا جـان و مـال.
(تحف العقول، ص 317)
درباره وبلاگ

خداوندا به من بیاموز: دوست بدارم کسانی را، که دوستم ندارند عشق بورزم به کسانی، که عاشقم نیستند محبت کنم به کسانی، که محبتی در حقم نکردند بگریم با کسانی، که هرگز غمم را نخوردند و بخندم با کسانی، که هرگز شادیهایشان را با من قسمت نکردند. ......................................... تبادل اطلاعات و تجربيات يكي از اهداف بزرگ زندگي در قرن بيست و يكم است.هدف ازايجاداين وبلاگ ارائه ي تجربيات ديني و فرهنگي در زمينه هاي مختلف و تبادل نظر با هم سن و سالان خوددرسراسر ايران سرفراز مي باشد.باشد كه با همت وتلاشي مضاعف در سال تولید ملی حمایت از کار و سرمایه ایرانی يكي از آينده سازان ميهن عزيزمان باشيم. الهام انصاری ansarielham76@gmail.com
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الله لا اله  الا هوالحی
القیوم و آدرس samawat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خودرا در زیر بنویسید . در صورت وجود لینک ما در سایت شمالینک تان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 335
بازدید ماه : 627
بازدید کل : 163268
تعداد مطالب : 157
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1